welcome | ||
|
سلام.به وبلاگ من خوش اومدین من این وبلاگ روایجادکردم تانکات پندآموزی رادراختیارشمابزارم امیدوارم خوشتون بیادوبانظرات سازندتون منودربهترشدن این وبلاگ یاری بدین درضمن منبع این نکات کتاب بسیارزیبای "لطفاگوسفندنباشید"به اهتمام آقای"محمودنامنی"هستش برچسبها: دکتر الکسیس کارل با توجه به پژوهشهایی که انجام داده است می گوید : انسان موجودی است بسیار کوچک که عجایب و پیچیدگی های دهها کهکشان در وجودش تجمع یافته است و ادامه می دهد که بدن انسان شامل ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۱۰۰ سلول است . هر یک از این سلول ها خود ۰۰۰/۱۰۰ ژن شامل رشته های بلند و مارپیچی ( دی . ان . ای ) است . هر کدام از این سلول های کوچک میکروسکوپی طرح ژنتیکی ساختمانی را در خود جای می دهند . اگر قادر باشیم همه این رشته های مارپیچی را باز کنیم و به یکدیگر متصل کنیم ٬ طول آنها ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۱۲۰ کیلومتر !! خواهد شد که حدود ۸۰۰ برابر فاصله زمین و خورشید است !!! با این وجود تمامی این رشته های مولکولی ( دی . ان . ای ) به اندازه یک گردو است !!! به دنیا پا نهاده ای درست مانند کتابی باز ٬ ساده و نانوشته باید سرنوشت خود را رقم بزنی خود و نه کس دیگر هم چون یک بذر زاده شده ای می توانی همان بذر بمانی و بمیری اما می توانی گل باشی و بشکفی می توانی درخت باشی و ببالی " اوشو " ادامه درادامه ی مطلب برچسبها: ادامه مطلب جوانی نزد سقراط آمد و گفت میخواهم فلسفه را از تو بیاموزم . سقراط پرسید با یقین آمده ای ؟ جوان پاسخ داد بلی . آنگاه سقراط جوان را به کنار حوضی آورد و گفت : سرت را داخل آب کن . جوان چنین کرد ٬ لحظاتی بعد سقراط گردن جوان را گرفت و داخل آب نگه داشت . دقایقی چند که آن حوان داشت خفه می شد و دست های خود را به نشانه تقلا حرکت می داد ٬ سقراط گردن او را رها کرد . جوان نفس نفس زنان سر خود را بیرون آورد و علت این کار را از سقراط پرسید . سقراط جواب داد :در آن لحظه که داشتی خفه می شدی با تمام وجود خود چه چیزی را طلب می کردی ؟ ادامه درادامه ی مطلب برچسبها: ادامه مطلب یک مثل عربی هست که میگوید:"خدانمیتوانست درهمه جاباشدازاین رومادران راآفرید" داستانی رادرباره ی این زیباترین،لطیف ترین،فداکارترین و وفادارترین عزیزخداوندبگویم.من مادررایک عشق بی بهانه،"یک شوق شعفناک شیرین" نام نهاده ام. از"ابوسعیدابوالخبر"سوال کردنداین حسن شهرت راازکجاآوردی؟ابوسعیدگفت:"شبی مادرازمن آب خواست.دقایقی طول کشیدتاآب آوردم.وقتی به کنارش رفتم خواب مادررادرربود.دلم نیامدکه بیدارش کنم. ادامه درادامه ی مطلب برچسبها: ادامه مطلب صفحه قبل 1 صفحه بعد |
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |